سبد خرید 0

وبلاگ

از ایده تا محصول

شهاب رحیم زاده

سمینار «اسرار جعبه سیاه» با هدف رسیدن از ایده تا محصول روز جمعه ۱۸ آذر ۹۸ از ساعت ۹ الی ۱۳ با حضور مدرس این حوزه؛ شهاب رحیم زاده و همچنین جمعی از علاقه‌مندان به مبحث کسب و کار در دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی برگزار شد.

شرکت در سمینارهای آموزشی باعث گسترده تر شدن اطلاعات شما در موضوعات کسب و کار خواهد شد و این اطلاعات گسترده می تواند به پیشرفت کسب و کار شما کمک زیادی کند.

شهاب رحیم زاده صحبت های خود را اینگونه آغاز کرد: همه ما فرصت‌ها و ای کاش‌های بسیاری در طول زندگی‌مان داریم که دوست داریم برای جبران‌شان به عقب برگردیم. در این سمینار تلاش می کنیم به اهداف مشترکی که ما را دور هم جمع کرده دست یابیم.

 

من، شهاب رحیم زاده فارغ التحصیل مهندسی عمران هستم و حدود ۱۰ سال است که کارهای متفاوت در کسب و کارهای مختلف را امتحان می کنم و تا چند وقت پیش اطرافیانم می گفتند «چرا از یک شاخه به شاخه دیگر می روی؟ کسی می تواند موفق شود که یک مسیر را ادامه دهد.» من به خاطر این جمله خودم را سرزنش می کردم تا اینکه متوجه شدم این رفتار جز خصوصیت اخلاقی من است. وقتی بیشتر شخصیتم را شناختم فهمیدم آدمی نیستم که صبح به یک کار دولتی بروم و بعدازظهر برگردم بلکه باید یک کار چالش انگیز و نوآور داشته باشم. من حدود ۶ کار را از صفر راه اندازی کردم و در نهایت به شکست خوردم! امروز می خواهم در مورد راه اندازی کسب و کار و رسیدن به موفقیت در یک کسب و کار صحبت کنم.

 

مراحل ایجاد و رشد کسب و کار

 

در قدم اول، وقتی فرصت را پیدا کردم باید مهارت هایم را بکارم. یعنی اگر فرصتی را پیدا کردم باید بفهمم توانمندی‌های انجام آن کار را دارم یا خیر. این توانمندی همان مهارت کارآفرینی است که از اهمیت بالایی برخوردار است. قدم دوم این است که من بتوانم کسب و کارم را طراحی کنم و نسبت به آن آگاهی داشته باشم. قدم سوم پیدا کردن ایده است. چه کسب و کار داشته باشیم و چه بخواهیم کسب و کار جدیدی را راه‌اندازی کنیم باید ایده‌ی جدید داشته باشیم. قدم آخر هم مبحث مهم بازاریابی است.

 

قدم اول؛ مهارت های درونی

برای رسیدن به از ایده تا محصول می‌خواهیم بدانیم مهارت‌های درونی ما از کجا آغاز می‌شود؟ همه ما تجربه‌ی شروع یک کار جدید را داشته‌ایم. مثلا تصمیم گرفتیم باشگاه برویم، زبان جدید یاد بگیرم و… و در این رابطه برنامه ریزی کردیم و پلن چیدیم. با انرژی شروع کردیم و رفتیم جلو ولی وسط کار خسته شدیم و انگیزه‌مان را از دست دادیم. دلیل این اتفاق بر می‌گردد به این موضوع که تمام افراد تعدادی سیاه چاله ذهنی دارند که موجب می‌شود وسط راه انگیزه‌شان را از دست بدهند و به هدف خود نرسند. در مبحث مهارت‌ها می‌خواهیم اول به سیاه چاله‌های ذهنی‌مان آگاه شویم بعد خودمان را بشناسیم و بدانیم چقدر درگیر سیاه چاله‌ها می‌شویم و سپس بفهمیم راهکار آن چیست.

 

 

 

اولین سیاه چاله: خطای هزینه هدر رفت!/ کار قبلی را چه کنم؟

این سوال افراد زیادی است که می‌پرسند من کارمندم و اگر از کارم بیرون بیایم چه می‌شود؟ شخصی در رشته‌ای تا مقطع کارشناسی تحصیل کرده بود و بعد ادامه داد و کارشناسی ارشد خود را هم گرفت و به من گفت می‌خواهم برای دکترا شرکت کنم. به او گفتم شغلی در رشته‌ی خودت داری گفت نه گفتم رشته‌ای که خواندی را دوست داری گفت نه! به او گفتم پس چرا می‌خواهی ادامه تحصیل بدهی؟ گفت من این همه سال درس خواندم و زحمت کشیدم می‌خواهم ادامه دهم که به جایی برسم! به این موضوع خطای هزینه هدر رفته می‌گویند. این خطا یک خطای شناختی است که غالبا در این وضعیت گیر می‌کنیم و متوجه آن نمی‌شویم. خطای هزینه هدر رفت در کسب و کار چگونه است؟

فرض کنید در کسب و کار یک کمپین تبلیغاتی راه انداختید و برای آن ۲۰میلیون باید هزینه می‌کردید. تا اواسط راه هم رفتید اما نتیجه‌ای که می‌خواستید به دست نیاوردید. در چنین وضعتی دچار خطای شناختی می‌شوید که ۲۰میلیون هزینه کردم و یک ماه هم زمان گذاشتم پس باید آن را ادامه دهم. اگر تنها دلیل ادامه دادن به کاری این است که زمان گذاشتم و برای آن هزینه کردم یعنی کارم اشتباه است و نباید آن را ادامه بدهم. پس در چنین وضعیتی نباید خودتان را درگیر این سیاه چاله کنید.

سیاه چاله ها یکی از موانع اصلی برای رسیدن از ایده تا محصول هستند.

 

دومین سیاه چاله: ترس از شکست!

گابریل کالدرون مربی سابق تیم پرسپولیس جمله‌ی بسیار خوبی گفت که: «من از تمرین های ذهنی برای رسیدن به هدف های بزرگ استفاده می‌کنم.» وقتی یک بازیکن فوتبال در موقعیت حمله قرار می‌گیرد و تک به تک با دروازه‌بان می‌شود دو انتخاب دارد یکی اینکه به هم‌تیمی خود پاس دهد و یکی اینکه شوت بزند. معمولا چون فشار روی این بازیکن زیاد است گزینه اول را انتخاب می‌کند و پاس می‌دهد ولی بعدا که فیلم بازی را می‌بیند به این نتیجه می‌رسد که بهترین کار شوت کردن بود. این یعنی ترس از شکست! همین موضوع منجر می‌شود خیلی از کارها را شروع نکنیم.

 

ترس از شکست چیست؟

از ایده تا محصول یک مبحث اساسی را در خود جای داده بود که نقشی اساسی در شکست کسب و کارها دارد و آن ترس از شکست است.

با استفاده از چند جمله تلاش می‌کنم ترس از شکست را تعریف کنم.
اریک ریس: برای موفقیت باید شکست‌های کوچک را تجربه کنی.
استروالدر: اگر می خواهی موفق شوی باید سریع شکست بخوری.
خودمان هم زیاد شنیدیم که می‌گویند: شکست نشانه پیروزی است.
همه این جمله ها می‌گوید شکست خوب است اما شکست در ذهن ما برابر با نابودی است. هیچ کس دوست ندارد در کسب و کاری سرمایه گذاری کند و شکست بخورد چراکه شکست برای ما به معنای نابودی است. باید کمی تعریف شکست را تغییر دهیم.
من شکست را اینگونه تعریف می‌کنم: شکست یک چالش است که باید آن را رد کنیم. شما به یک دیوار و مانع می‌رسید اگر آن چالش را رد کنید به مرحله بعد می‌روید و اگر رد نکردید شکست می خورید. ما با اولین قدمی که در کسب و کار برمی‌داریم با دیوار مهارت‌هایمان برخورد می‌کنیم. پس شکست لزوما نابودی نیست بلکه یک چالش است.
دیوار دوم سرمایه است. افراد بسیاری در همین نقطه شکست می‌خورند و کنار می‌کشند. نکته جالب اینجاست که تمام این موارد قابل یادگیری است. چالش سوم پیدا کردن مشتری است و بعد از آن این سوال پیش می‌آید که چه کار کنیم این مشتری، مشتری دیگری معرفی کند. اینجا تفکری به اسم تفکر جعبه سیاه وجود دارد.

 

تفکر به سبک جعبه سیاه!

همه می‌دانیم که جعبه سیاه را داخل هواپیما می‌گذارند تا اطلاعات را ثبت کند که اگر هواپیما سقوط کرد دلیل این اتفاق را بیابند. در کسب و کار باید از این روش استفاده کنیم و این مدل تفکر را داشته باشیم. در مدل تفکر به سبک جعبه سیاه باید کسب و کار را آنالیز کنیم و اگر اشتباه رفتیم آن را اصلاح کنیم.
بارها پیش آمده که آنچه ما برنامه ریزی کردیم با آنچه اجرا کردیم متفاوت بوده و در واقع نتیجه دلخواه‌مان را به همراه نداشته است. اینجا به موضوع آزمون و خطا می‌رسیم. در این رابطه کتاب های «راه اندازی کسب و کار» به نویسندگی بیل اولت، «خلق مدل های کسب و کار» و «طراحی ارزش پیشنهادی» به نویسندگی استروالدر، «تفکر به سبک جعبه سیاه» به نویسندگی متیوسید و «تفکر سریع و تند» به نویسندگی دانیل کانمن را پیشنهاد می‌کنم.

 

قدم دوم: مهارت های ارتباطی

ما زمانی که خودمان را پرزنت می‌کنیم تصور می‌کنیم همه چیز در ذهن طرف مقابلمان می‌ماند در صورتی که اینگونه نیست. این قضیه یک تکنیک دارد و باید آن را یاد بگیریم چراکه جز مهارت ارتباطی محسوب می شود. راهکارش چیست؟
اول اینکه باید بدانیم چه کارهایی را دوست داریم انجام دهیم و آن ها را بنویسیم. در گام بعدی باید نقاط قوت و ضعف خودمان را بشناسیم. این موضوع در کسب و کار بسیار مهم است و سپس فرصت یابی کنیم.

مدیر رستوران‌های زنجیره‌ای مک دونالد در آمریکا در پاسخ به این سوال که این روزها به چه چیزی فکر می‌کنید، گفت؟ ما روزانه دو هزار دستشویی داریم که باید تمییز شود! وقتی درگیر کسب و کار می‌شویم انقدر درگیر جزییات هستیم که کسب و کار را فراموش می‌کنیم. غالبا یکی از دلایلی که در کسب و کار به شکست می‌خوریم این است که نمی‌توانیم از بیرون به کسب و کار نگاه کنیم. از بیرون نگاه کردن باعث می‌شود فرصت‌ها را شناسایی کنیم و کارآفرینی یعنی کشف فرصت!

 

شهاب رحیم زاده

 

واکنش افراد به فرصت ها چگونه است؟

طبق آنچه که شهاب رحیم زاده در «از ایده تا محصول» می گوید:

واکنش افراد به فرصت‌ها دو مدل است؛ اول اینکه منتظر بمانیم تا مشتری بیاید و دومین واکنش این است که به دنبال مشتری برویم. سال‌ها پیش ما مغازه داشتیم و کسب و کاری راه انداخته بودیم ولی مشتری نداشتیم و در پی آن فروش خوبی هم نداشتیم. مغازه روبرویی ما تقریبا با همان فضای کسب و کار ما بود ولی فروش بالایی داشت. او مشتری‌های خود را از اینستاگرام پیدا کرده بود و کم‌کم شعبه اضافه کرد ولی ما این ذهنیت را داشتیم که اینستاگرام فیلتر می‌شود و این کار فایده‌ای ندارد. یکی از مشکلات فرصت این است که در آن زمان متوجه نمی‌شویم که این فرصت است و باید بدانیم پنجره فرصت همیشه باز نیست ولی فرصت همیشه هست و می‌آید و می‌رود. یعنی به سرعت باید از آن فرصت استفاده کنیم.
چطور باید فرصت ها را شناسایی کنیم؟

باید روش پیدا کردن فرصت ها را پیدا کنیم. اگر می‌خواهید فرصت‌های کسب و کارتان را شناسایی کنید باید نقاط ضعف و قوت خود و کسب و کارتان را بشناسید. من از تهدیدها می‌توانم فرصت‌ها را پیدا کنم حال این تهدیدها چه چیزهایی هستند؟ تحریم‌ها؛ اگر ما تحریم نبودیم شرکت اسنپ شکل نمی گرفت. وقتی کسی تهدید می کند احساس نیاز می‌کند و نیازش امنیت است. اگر بتوانیم نیاز انسان‌ها را شناسایی کنیم می‌توانیم فرصت‌ها را هم شناسایی کنیم. هدف ما در این سمینار این است که کسب و کارهایی را پیدا کنیم که بتوانیم از آن درآمد داشته باشیم و همچنین آن کار را دوست داشته باشیم باشیم.

 

ایده‌پردازی

برای پیدا کردن ایده ابتدا باید نیاز را بیابیم و سپس مرحله به مرحله پیش رویم. چند نکته در ایده پردازی اهمیت دارد. باید بدانیم که خیالپردازی آزاد است و ذهن را از هرچیزی که ما را محدود می کند آزاد کنیم. نکته بعدی این است که باید بدانیم کمیت اهمیت دارد. باید لیستی از چند ایده تهیه کنیم. ایده از نیاز می آید و برای پیدا کردن نیاز هم باید در بازاری که تخصص آن را داریم جست‌وجو کنیم.

قدم اول نوشتن ایده‌ها است

ایده‌های سرگرمی: داخل فضاهای مجازی زیاد دیدیم که شخصی عاشق سفر کردن است و این طریق امرار معاش می‌کند.
بازسازی کسب و کارهای قدیم: اسنپ یکی از این نمونه‌هاست که بازسازی شده است.
ایده‌ای که قبلا نبوده است: هوش مصنوعی از آن دسته ایده هایی است که قبلا نبوده است.

ایده‌های کپی: ایده کپی یعنی در کشورهای مختلف ایده‌های متفاوت را بررسی کنیم و از آن‌ها کپی کنیم. یکی از مشکلاتی که کسب و کارها نمی‌توانند رقابت کنند این است که یک ایده کپی را برداشتند و عین همان را پیاده کردند اما کسی موفق است که بتواند در ایده‌ی کپی شده نوآور و خلاق باشد.

 

بازاریابی

در مبحث از ایده تا محصول بخش آخر بازاریابی است و همین بخش است که ثمره‌ی کار ما را مشخص می کند. معمولا در بازاریابی این ذهنیت وجود دارد که اگر من یک کالای ضروری و با کیفیت وبا قیمت مناسب داشته باشم مشتری‌ها از من خرید می‌کنند. این نگاه کسی است که آن کسب و کار را راه می‌اندازد ولی باید بدانیم که آیا نگاه مشتری هم همین است؟ ما باید خودمان را جای مشتری بگذاریم و از نگاه او بنگریم. در نظر نگرفتن نگاه مشتری مشکلاتی را به وجود می آورد چراکه ما عاشق ایده‌هایمان می‌شویم و نمی‌توانیم مشتری را درک کنیم. برای برطرف کردن این مشکل باید از بازاریابی استفاده کنیم.

 

 

 

بازاریابی نورومارکتینگ

«کاری کن سگ‌ها غذای سگ بخورند» دو نفر تصمیم گرفتند غذایی مخصوص سگ‌ها تولید کنند که تمام ویتامین‌های مورد نیازشان را تامین کند. این غذا را تولید و وارد بازار شد اما هیچ سگی آن غذا را نخورد. آن‌ها قبل از تولید غذا، آن را تست نکردند و این دقیقا مشکل خیلی‌ها است. در بازاریابی نورومارکتینگ مشتری را پیدا می‌کنند و بر اساس آن تبلیغات و بسته‌بندی انجام می‌شود.
انسان، مغز جدید یا منطقی و مغز قدیم یا احساسی دارد. زمانی که خرید کردن تعدادی افراد را بررسی کردند به این نتیجه رسیدند که انسان ها بر اساس مغز احساسی خود تصمیم می گیرند و خرید می‌کنند و این اتفاق در بازاریابی بسیار تاثیر گذار است چراکه ما معمولا تلاش می‌کنیم با دلیل و استفاده از مغز منطقی مشتری را متقاعد کنیم در صورتی که او با مغز احساس خود تصمیم می گیرد و خرید می‌کند.
چند نکته طلایی برای خرید مشتری/ چه چیزی باعث می‌شود مشتری خرید کند؟
اگر احساسات طرف را برانگیخته کنید خرید اتفاق می افتد
اگر مشتری احساس لذت کند خرید اتفاق می‌افتد
تا به حال دقت کردید که وقتی شخصی خمیازه می‌کشد یک شخص دیگر هم خمیازه می‌کشد؟ به این اتفاق نورون‌های آیینه‌ای می گویند. تکنیک آن باکسینگ در بازاریابی از اینجا به وجود آمد. بسیاری از شرکت‌ها به مشتریان خود می‌گوید از محصولات ما استفاده کنید و فیلم بفرستید. این فیلم باعث می شود بیننده احساس کند آن خرید را انجام داده و از آن محصول استفاده کرده است.

دنیای بازاریابی بسیار گسترده است و کتابی با عنوان «انواع بازاریابی» وجود دارد که پیشنهاد می‌کنم آن را بخوانید.
بسیاری از این روش که ابتدا مغز مشتری را بشناسند و بعد بازاریابی انجام دهند، ایراد گرفتند و گفتند ممکن است شناختن مغز مشتری منجر به سو استفاده شود. ممکن است چنین اتفاقی بیقتد اما ما می‌خواهیم منفعت مشتری را در نظر بگیریم بدون سو استفاده!

 

کارآفرینی

چرا می‌خواهیم کارآفرین شویم؟ به این دلیل که حس رضایت شغلی داریم و کارمان را دوست داریم. دلیل دیگر اینکه احساس موفقیت و شادی به ما می‌دهد. کارآفرینی حتما برای ما آزادی مالی می‌آورد.
یکی از مساِلی که بسیار مهم است سایت است. اگر کسب و کارهای بدون سرمایه را در گوگل سرچ کنید سایت من اول است و ۶ شغل بدون نیاز به سرمایه را معرفی کردم که آخرین آن ها کارآفرینی است.

طبق بررسی‌هایی که انجام شده سرمایه تنها ۵درصد کسب و کارهای موفق است و مابقی آن مربوط به مهارت‌هایی است که افراد دارند. مهم‌ترین اتفاق در کارآفرینی اینجاست که مهارت‌ها را یاد بگیرید، ایده خود را بیابد و آن را در بازار تست کنید. ما دوره‌ای را طراحی کردیم با عنوان «از ایده تا محصول تجاری» و تلاش می‌کنیم نکات مهم کارآفرینی را بازگو کنیم و آموزش دهیم. وقتی مهارت‌ها را بلد باشیم و خطاهای ذهنی‌مان را بشناسیم در هر کسب و کاری موفق می‌شویم.

 

 

یک خبر خوب

به دلیل محتوا کاربردی و تازه ای که در سمینار اسرار جعبه سیاه آموزش داده شد، به زودی فیلم این سمینار آموزشی برای استفاده شما عزیزان که موفق به شرکت در این همایش نشده اید، بر روی سایت قرار خواهد گرفت و شما همراهان می توانید با تهیه این فیلم آموزشی «اسرار جعبه سیاه کسب و کار» خود را یافته و آن را تحلیل نمایید.

در ادامه این سمینار:

مجموعه ما، درحال برگزاری دوره ای است که می تواند ایده شما را به محصول برساند.

کارگاه «از ایده تا محصول» به طور عملی، شما برای در رسیدن به اهدافتان همراهی خواهد نمود.

برای اطلاعات بیشتر در خصوص این کارگاه کلیک کنید

 

اشتراک گذاری:

مطالب زیر را حتما مطالعه کنید

دیدگاهتان را بنویسید

keyboard_arrow_up