استارت آپ چیست؟ همه چیز درباره استارت آپ!
استارت آپ چیست؟ همه چیز درباره استارت آپ!
استارت آپ یا استارتاپ (Startup) اصطلاحی است که سال های اخیر زیاد آن را می شنویم. شاید شما هم تا حدودی با معنا و مفهوم اصلی آن آشنا باشید. با این حال در این مقاله می خواهیم با زبانی خودمانی و روان، اطلاعات جامعی راجع به استارتاپ ها به دست بیاوریم.
بعضی تصور می کنند استارت آپ به معنی هر شرکت نوپایی است که به سرعت هم به سوددهی می رسد. این تعریف دقیقی نیست. هر کسب و کاری، استارتاپ نیست! از طرف دیگر، بعضی ها هم فکر می کنند استارت آپ به معنی ایجاد شغلی است که تا پیش از آن وجود نداشته است. این هم تعریف کامل و دقیقی نیست.
تعریف دقیق استارتاپ چیست؟
اجازه بدهید تعریف استارت آپ را از چند منبع مختلف نقل کنیم.
نیل بلومنتال (Neil Blumenthal) که یکی از موسسان شرکت آنلاین Warby Parker است می گوید:
«استارتاپ شرکتی است که سعی می کند مشکلی را حل کند؛ آن هم زمانی که راه حل چندان مشخص نیست و تضمینی هم برای موفقیت وجود ندارد.»
البته سایت ویکیپدیا و بعضی از فرهنگ لغات ها استارت آپ را به سادگی «شرکتی که تازه تاسیس شده و در حال رشد است» معرفی می کنند. نکته کلیدی بین تمام تعریف این است که استارتاپ باید در حال رشد و توسعه باشد.
وجه مشترک بین اکثر استارتاپ ها این است که اکثر آنها بر پایه تکنولوژی مدرن و دسترسی های مجازی شکل می گیرند.
برای شروع یک استارتاپ شما ابتدا باید یک مشکل را شناسایی کنید و سپس برای آن راه حلی بیابید. استارتاپ شما حتی می تواند پیرامون راه حلی آسان تر و سریع تر از روش های موجود پایه گذاری شود. مثال این امر اپلیکیشن معروف اسنپ است. تا پیش از اسنپ امکان استفاده از تاکسی تلفنی وجود داشت؛ اما اسنپ تجربه سفرهای درون شهری را به سطح بالاتری از آسانی و سرعت ارتقا داد.
تفاوت استارت آپ و کسب و کار معمولی چیست؟
بارها دیده یا شنیده ام که دیگران راجع به هر کسب و کار جدیدی که صحبت می کنند، به آن استارت آپ می گویند! مثلا دوستشان رستوران جدیدی باز کرده، خواهرشان سالن آرایش افتتاح کرده و… همین الان این نکته را به خاطر بسپارید:
هر کسب و کار کوچک و جدیدی، الزاما استارت آپ نیست!
استارتاپ و کسب و کارهای نوپا و معمولی یک سری تفاوت ها دارند. در ادامه آنها را شرح می دهم.
نگرشی که بنیانگذاران استارت آپ نسبت به رشد و توسعه دارند
یکی از تفاوت های استارتاپ و کسب و کار معمولی این است که استارتاپ ها باید به سرعت رشد کنند؛ و این توسعه در بنیان و اساس آنها پیاده می شود. یعنی اساس کار از همان اول بر رشد و توسعه سریع است. در حالی که به صورت سنتی، کسب و کارهای عادی چنین چشم اندازی ندارند و ترجیح می دهند آهسته اما با اطمینان رشد کرده و جلو بروند.
تفاوت جذب سرمایه در استارتاپ ها
یکی دیگر از تفاوت های اصلی بین کسب و کار معمولی و استارتاپ، روش و منبع جذب سرمایه است.
کسب و کارهای سنتی معمولا از طریق وام (یا حتی قرض!) پا می گیرند؛ اما استارت آپ ها سرمایه خود را از طریق شرکت های شتاب دهنده یا سرمایه گذاران ریسک پذیر تامین می کنند. چنین شرکت ها یا سرمایه گذارانی معمولا نقش فعال تر و پررنگ تری در تصمیمات خواهند داشت.
استارتاپ ها باید «استراتژی خروج» داشته باشند
استراتژی خروج به سرمایه گذاران اجازه می دهد به اصطلاح «راه در رو» داشته باشند. مثل وقتی که از یک مغازه خرید می کنیم و ابتدا می پرسیم امکان پس دادن محصول را خواهیم داشت یا نه. داشتن انتخاب خروج از استارتاپ نقش مهمی در تصمیم گیری سرمایه گذاران دارد.
در کسب و کارهای معمولی به ندرت چنین گزینه ای وجود دارد و سرمایه گذار نه فقط شریک سود بلکه شریک ضرر هم خواهد بود.
تعداد کارکنان یک استارت آپ با کسب و کار معمولی متفاوت است
این تفاوت را با یک مثال توضیح می دهم: تصور کنید شما یک کسب و کار معمولی راه انداخته و سالن آرایشی افتتاح کرده اید. زمانی که کار شما بگیرد و تعداد مشتری ها بیشتر شود حتما به فضای کار بزرگتر و نیروی کار بیشتر نیاز دارید. دیگر فقط یک نفر نمی تواند تمام مراجعین ناخن را راه بیندازد یا کارهای کوتاهی مو را انجام بدهد.
پس شما باید افراد بیشتری استخدام کنید، در نتیجه به سالن بزرگتری هم نیاز خواهید داشت. این اتفاقی است که برای کسب و کارهای معمولی میوفتد.
در استارت آپ اوضاع شکل دیگری است. یکی از تفاوت های استارتاپ با کسب و کار معمولی این است که با بیشتر شدن سفارشات و مشتری ها، شما لازم نیست حتما پرسنل بیشتری استخدام کرده یا فضای شرکت را بزرگتر کنید. از آنجا که اکثر استارت آپ ها مبتنی بر اینترنت و تکنولوژی هستند، همان چند بنیانگذار اول تا مدت زیادی می توانند تمام وظایف را به سرانجام برسانند.
چه استارتاپی را شروع کنیم؟
پشت هر استارتاپ تفکری برای حل یک مشکل وجود دارد.
زندگی شهری و مدرن امروزی با خود مشکلات جدیدی به همراه آورده است. این روزها خیلی از افراد برای انجام کارهای عادی و همیشگی وقت یا انرژی کافی ندارند. اساس استارتاپ ها هم بر رفع چنین مشکلاتی استوار است.
خب… چه مشکلی را باید حل کرد؟ یک پیشنهاد این است که به مدت یک ماه هر جا خودتان یا نزدیکانتان به مشکلی برمی خورید آن را یادداشت کنید. این مشکلات لازم نیست بزرگ و حیاتی باشند. بگذارید مثالی بزنم: با یکی از دوستان در رستوران نشسته اید. دوستتان مدام ساعتش را نگاه می کند و می گوید : «از این زمان انتظار برای آماده شدن غذا خوشم نمی آید.» همین مورد را یادداشت کنید!
مثال دیگر: یکی از اقوام به شما پیشنهاد سفر می دهد. خیلی دوست دارید قبول کنید اما نمی دانید گل و گیاهان دلبندتان را به چه کسی بسپارید. نه خانه دوستان به شما نزدیک است و نه همسایه مورد اعتمادی دارید. با خودتان می گویید: «کاش موسسه مطمئنی وجود داشت که می توانستم نگهداری از گلدان ها را به آن بسپارم.» همین را یادداشت کنید!
پس از مدتی این یادداشت ها را مرور کنید و تصمیم بگیرید کدام یکی از آنها قابلیت تبدیل شدن به یک استارت آپ را دارند.
مراحل راه اندازی استارت آپ
اگر تصمیم یا تمایل دارید که یک استارت آپ را راه اندازی کنید، بهتر است این مراحل را مد نظر داشته باشید.
ایده پردازی
همانطور که قبلا اشاره کردم، استارتاپ ها به دنبال حل یک مشکل یا آسان کردن زندگی شکل می گیرند. پس باید ابتدا ایده مناسبی برای آن پیدا کنید.
تحقیق و طراحی بیزنس پلن
بیزنس پلن قرار نیست پیچیده و سخت باشد. فقط قرار است یک نقشه راه داشته باشید. در این نقشه راه، تصمیمات بزرگ را به اهداف کوچکتر تقسیم کنید. روی یک برگه کاغذ یک مدل ابتدایی از کل جریانی که قرار است اتفاق بیوفتد بکشید یا بنویسید. از قدرت تجسم و خلاقیت خود استفاده کنید. مسیرهای مختلف را بارها در ذهنتان مرور کنید و اشکالات احتمالی را برطرف کنید.
ایده تان را ثبت کنید
اصلی وجود دارد که می گوید: «در هر لحظه حداقل ده نفر دیگر هم دارند به همان ایده شما فکر می کنند!» پس هیچ فکری کاملا بکر نیست! مهم این است که چه کسی زودتر اقدام می کند و ایده را ثبت و سپس اجرایی می کند.
پیش از ثبت ایده، سعی کنید زیاد درباره کاری که می خواهید بکنید با دیگران (کسانی که قرار نیست سرمایهگذار یا شریک باشند) حرف نزنید. این یک اصل طلایی است!
یک نمونه اولیه و پایه تهیه کنید
بسیاری از کارآفرینان و افراد خبره در زمینه استارت آپ در یک مورد اتفاق نظر دارند: ایده اولیه شان تا زمانی که به بهرهبرداری نهایی برسد دچار تغییرات بسیاری شده است. این موضوع خیلی هم طبیعی است! ایده اولیه فقط یک نقشه کلی و تا حدودی گنگ است.
به طور مثال اگر استارتاپ شما در قالب یک اپلیکیشن تعریف می شود، ابتدا باید نمونه اولیه آن را بسازید و دسترسی های آن را بارها امتحان کنید. در این بین می توانید از دوستان نزدیک خود بخواهید به عنوان مشتری از آن اپلیکیشن استفاده کنند تا ایرادها و نواقص آن بهتر نمایان شود.
نمونه نهایی را به یک بازار محدود عرضه کنید
محصول یا اپلیکیشن نهایی خود را به یک جامعه هدف محدود ارائه بدهید و بازخورد آنها را بسنجید. حتما یک فرم نظرخواهی در اختیار آنها قرار بدهید و نظرات و پیشنهادهایشان را به دقت بررسی کنید.
این مرحله مهمی است؛ چون آخرین عیب و ایرادهای محصول، خدمات یا اپلیکیشن شما آشکار خواهد شد. حتی اگر ایرادی وجود نداشته باشد باز هم ممکن است نظرات خوبی برای بهتر کردن حاصل کار دریافت کنید.
پیدا کردن سرمایه گذار
همان طور که قبلا اشاره شد، امروزه شرکت های شتاب دهنده و سرمایه گذاران ریسک پذیری وجود دارند که به صورت اختصاصی روی استارتاپ ها تمرکز می کنند. خوشبختانه چنین شرکت هایی در ایران هم شکل گرفته اند. در این مرحله شما سوخت لازم برای پرتاب شاتل را دریافت می کنید!
بازاریابی و معرفی
واضح است که باید استارتاپ خود را به جامعه هدف معرفی کنید. پس سراغ روش هایی برای بازاریابی و تبلیغ بروید که هم با بودجه تان همخوانی داشته باشد و هم شما را در چشم مخاطب اصلی برجسته نشان بدهد.
و در نهایت…کار خود را به صورت جدی و رسمی آغاز می کنید.
البته توجه داشته باشید که هیچ وقت نمی توان موفقیت یک استارتاپ را از قبل تضمین کرد؛ بلکه فقط می شود ریسک شکست را پایین آورد.
آیا همه استارتاپ ها موفق می شوند؟
واضح است که همه استارتاپ ها موفق نمی شوند! آمار نشان می دهد طی یک سال از هر ۱۰۰ استارت آپ تازه ۹۰ تای آنها شکست می خورند؛ و فقط یک استارتاپ سال دوم را هم با موفقیت پشت سر می گذارد.
پیدا کردن یک مشکل و راه حل آن قدم اولیه و مهمی است؛ اما کافی نیست. باید سعی کنید ارزش افزوده خدمات شما به قدری بالا باشد که احتمال شکست را پایین بیاورد.
اگر داستان استارتاپ های ناموفق خارجی یا داخلی را بخوانید، متوجه می شوید که اصلی ترین دلایل شکست آنها یک یا چند مورد از فهرست زیر بوده است:
• جامع نبودن بیزنس پنل
• تمام شدن منابع مالی
• عدم جذب سرمایه گذار کافی
• مشکلات فنی محصول
• بی نیازی یا بی میلی بازار نسبت به خدمات آنها
• شکست در رقابت با رقیبان
• مشکلات در جذب مشتری های جدید و حفظ مشتری های قبلی
• نداشتن تمرکز درست
• ناهماهنگی های تیمی
• قیمت نامناسب محصول یا خدمات
• کمبود بودجه
• مشکلات قانونی – حقوقی (در هر کشور متفاوت است.)
• عدم چرخش به موقع
• استخدام نیروهای غیرحرفه ای
• عدم توجه به خواست یا نیاز مشتری
• بازاریابی ضعیف
• نداشتن شور و اشتیاق مناسب
• دور شدن از رویکرد اصلی
• کم آوردن انرژی
• عدم شفافیت و کلاه برداری
آیا راه اندازی استارتاپ مناسب شما هست؟
دنیای استارتاپ ها هیجان انگیز و وسوسه کننده است، اما مناسب همه نیست.
با تنوع ایده های استارتاپی، جذب سرمایه گذار سخت تر شده است. از طرف دیگر بسیاری از شرکت های بزرگ زیرمجموعه هایی اضافه می کنند که پیش از به ظهور رسیدن یک استارت آپ خانگی، نیاز مشتری را رفع می کند.
افرادی که احتمال بیشتری برای موفقیت در استارت آپ دارند، معمولا یک سری ویژگی های مشترک دارند. این خصوصیات را بخوانید و ببینید آیا شما هم در این گروه قرار می گیرید؟
پر از ایده هستند و کار تکراری حوصلهشان را سر می برد
آیا تا به حال اصطلاح «کارآفرین سریالی» را شنیده اید؟ بعضی افراد هستند که مدام دست به طراحی و راهاندازی کسب و کارهای جدید می زنند و به زودی سراغ ایده بعدی می روند. از آنجا که عمر متوسط هر استارتاپ پنج سال است (پس از این مدت یا آنقدر بزرگ و قدرتمند شده که دیگر استارتاپ محسوب نمی شود یا شکست خورده و از بین رفته است) چنین شرایط کاری برای این افراد ایده آل و پر از هیجان است.
ایده استارتاپ آنها بازار بزرگی دارد
احتمال شکست خوردن استارتاپ هایی که بازار بزرگ و متقاضیان زیادی دارد، پایین تر است. به همین دلیل استارتاپ های اینترنتی محبوبیت و موفقیت بیشتری دارند. چون از طریق اینترنت می توان مخاطبین و مشتری های بسیار زیادی را جذب استارتاپ کرد.
اهل مشورت و همفکری با متخصصین هستند
کسانی که فکر می کنند خودشان همه چیز را می دانند، بهتر است دست به کارآفرینی و راهاندازی استارتاپ نزنند! دنیای استارتاپ ها بسیار پویاست و هر روز دستاوردها و شکست های زیادی در آن رقم می خورد. اگر از رهنمودها و آموزش های لازم استفاده نکنید، به احتمال زیاد شکست خورده و دلزده می شوید.
نوآور و خلاق هستند
در زمینه استارتاپ ها، ایده تازه و بکر اهمیت حیاتی دارد. افرادی در این ورطه موفق می شوند که ذهنشان کارخانه تولید ایده باشد! اگر یک ایده شکست خورد، یکی از رقیبان قدرتمند آن را اجرایی کرد یا در عمل به نتیجه نرسید، باید یک ایده ناب دیگر به سرعت وارد میدان شود!
اگر شما هم ذهنی خلاق و مبتکر دارید، سعی کنید پا به دنیای استارتاپ ها بگذارید! یا حداقل به کسانی که می خواهند در این زمینه فعالیت کنند، ایده بفروشید.
چند نکته پایانی
• برای راهاندازی یک استارت آپ موفق بیشتر از آنکه «فکر کنید» باید «مشاهده کنید.» مردم چه می خواهند؟ جای چه خدماتی در زندگی شان خالی است؟
• ایده ای را عملی کنید که جای رشد و توسعه داشته باشد. از شهر به استان، استان به کشور و حتی عرصه های بین المللی!
• همیشه ایده جایگزین داشته باشید. همیشه آماده باشید چیزی به کار خود اضافه یا کم کنید که استارت آپ بهتر و بیشتر با نیاز مشتری هماهنگ شود.
• درست وقتی که استارت آپ فعلی در اوج شکوفایی و سوددهی خود است باید به فکر استارت آپ بعدی یا توسعه کار فعلی باشید، نه پس از افول سوددهی.
دیدگاهتان را بنویسید